به گزارش دنیای نفت و قیر، در ماههای اخیر، افزایش تنش در دریای سرخ و تنگه بابالمندب، در پی حملات پیاپی نیروهای انصارالله یمن به کشتیهای تجاریِ مرتبط با برخی کشورها، به یکی از پیچیدهترین چالشهای ژئوپلیتیکی در حوزه تجارت جهانی تبدیل شده است. آنچه پیشتر بهعنوان یک بحران منطقهای دیده میشد، اکنون ساختار جریان انرژی، حملونقل دریایی و حتی بازارهای مشتقاتی همچون قیر را تحتتأثیر قرار داده است. اهمیت این بحران از آن جهت دوچندان است که دریای سرخ دروازه اصلی انتقال حدود ۱۵ درصد تجارت جهانی و بخش قابل توجهی از صادرات نفت خاورمیانه به اروپا محسوب میشود. ازاینرو، هر اختلال امنیتی در این مسیر نهتنها کشورهای درگیر، بلکه اقتصاد جهانی را متأثر میکند.
حملات یمن بر اساس استراتژی اعلامشده آنها با هدف فشار سیاسی بر برخی دولتهای خارجی شکل گرفته است، اما دامنه اثرگذاری آن از عرصه سیاست بسیار فراتر رفته و اکنون به زنجیره تأمین جهانی آسیب مستقیم وارد کرده است. ناامنی ایجادشده در مسیرهای آبی باعث شده کشتیرانیهای بزرگ بینالمللی یا عبور از منطقه را متوقف کنند یا مسیرهای جایگزین طولانی و پرهزینهای مانند دور زدن دماغه امید نیک را انتخاب کنند؛ مسیری که هم زمان سفر را افزایش میدهد، هم سوخت بیشتری مصرف میکند و هم هزینه نهایی حمل برای کالاهای استراتژیک را بالا میبرد.
این تغییر مسیرها بهطور طبیعی قیمت حمل دریایی را برای مواد خام و فرآوردههای نفتی افزایش داده است. نفت خام، گاز مایع، فرآوردههای پالایشگاهی و حتی قیر، همگی تحتتأثیر جهش هزینه حمل قرار گرفتهاند. قیر—که در ظاهر کالایی کمتوجه به نظر میرسد—در واقع یکی از حساسترین محصولات به هزینه حمل است، زیرا ارزش آن نسبت به وزن و حجمش پایین است و بخش بزرگی از قیمت نهایی آن را هزینه حمل تعیین میکند. در شرایط عادی نیز تجارت جهانی قیر مؤثر از نرخ کرایه کشتی است، اما در وضعیت پرتنش فعلی، افزایش ۲ تا ۳ برابری برخی مسیرها موجب شده بسیاری از شرکتهای خریدار و فروشنده، قراردادهای خود را تعلیق یا اصلاح کنند.
از سوی دیگر، بیمهگران تقریباً بلافاصله پس از افزایش حملات، «پریمیوم ریسک جنگ» را برای عبور از بابالمندب بالا بردند. این پریمیوم گاهی تا چندصد هزار دلار برای یک سفر رفتوبرگشت رسیده است؛ هزینهای که در نهایت روی قیمت حمل بار سرشکن میشود. برای کالاهایی مانند نفت یا گاز که حاشیه سود بالاتری دارند، این افزایش قابل جذب است؛ اما برای محصولاتی مانند قیر که ارزش پایینتری دارند، اضافه شدن چند ده دلار در هر تن میتواند کل معامله را از صرفه بیندازد.
در چنین شرایطی بسیاری از صادرکنندگان قیر در منطقه، بهویژه ایران، بحرین، عربستان و امارات، ناچار به تجدیدنظر در شیوه عرضه خود شدهاند. برخی تولیدکنندگان تصمیم گرفتهاند مقاصد دورتر را موقتاً کنار بگذارند و بیشتر بر بازارهای نزدیک تمرکز کنند. برخی دیگر صادرات فلهای خود را کاهش داده و بهجای آن عرضه در بستهبندیهای کوچکتر را افزایش دادهاند تا ارزش محصول نسبت به هزینه حمل قابل پذیرشتر شود. با این حال، حتی این اقدامات نیز تنها بخشی از فشار را کم میکند و مشکل ریشهای همچنان پابرجا است: ناامنی در گذرگاه حیاتی دریای سرخ.
در سطح کلان انرژی، اختلال ایجادشده در این مسیر موجب شده قیمت جهانی نفت واکنشهای پیدرپی نشان دهد. هر بار که گزارش جدیدی از حمله به کشتیها منتشر میشود، بازار با جهش کوتاهمدت مواجه میشود؛ زیرا سرمایهگذاران نگران احتمال بسته شدن کامل مسیر هستند. هرچند این جهشها معمولاً بعد از آرام شدن فضای خبری تعدیل میشوند، اما همین نوسانات کوتاهمدت نیز برای صنایع وابسته به نفت، از جمله پالایشگاهها و تولیدکنندگان قیر، برنامهریزی مالی را دشوار میکند.
از سوی دیگر، افزایش هزینه حمل موجب شده برخی از خریداران اروپایی، که معمولاً قیر مورد نیاز خود را از خاورمیانه تأمین میکنند، بهدنبال منابع جایگزین باشند. کشورهای مدیترانهای، آسیای مرکزی و حتی کانادا در هفتههای اخیر شاهد رشد تقاضای تازهای بودهاند. این جابهجایی تقاضا سبب شده قیمت قیر در برخی بازارها بدون اینکه تغییری در مصرف واقعی ایجاد شود، افزایش یابد. در واقع، بازار از منطق عرضه و تقاضای واقعی فاصله گرفته و بیشتر تحتتأثیر ناامنی مسیر حمل قرار گرفته است.
از نگاه فنی نیز تأثیر بحران بر بازار قیر تنها محدود به قیمت نیست؛ بلکه زمان تحویل نیز دچار اختلال شده است. قیر ماهیتی فصلی دارد و پروژههای عمرانی معمولاً در دورههای مشخصی از سال نیاز به دریافت آن دارند. تأخیر در تحویل حتی یک هفتهای میتواند کل پروژههای راهسازی یا آسفالت شهری را دچار مشکل کند. بسیاری از شرکتهای راهسازی گزارش دادهاند که به دلیل تأخیر در محمولههای وارداتی یا افزایش شدید کرایه حمل، مجبور شدهاند پروژههای خود را متوقف یا سررسید قراردادها را تغییر دهند.
علاوه بر این، برخی کشورها مجبور شدهاند ذخایر اضطراری قیر ایجاد یا تکمیل کنند، زیرا نمیتوانند بر جریان منظم واردات تکیه کنند. این اقدام معمولاً در شرایط بحرانی انرژی انجام میشود، اما اکنون بهدلیل ناامنی دریای سرخ برای قیر نیز اتفاق افتاده است. چنین اقدامی آشکارا نشان میدهد که بحران یمن صرفاً یک بحران نظامی نیست؛ بلکه به سطحی از اهمیت رسیده که کشورها مجبور شدهاند برای محصولی مانند قیر نیز سیاستهای ذخیرهسازی استراتژیک تعریف کنند.
در کنار این مسائل، بحران یادشده فناوری حملونقل قیر را نیز تحتتأثیر قرار داده است. بسیاری از کشتیهای حمل قیر (bitumen carriers) با سرعت کمتر و تجهیزات ایمنی محدودتر نسبت به نفتکشها فعالیت میکنند. همین مسئله باعث شده برخی شرکتهای مالک کشتی ترجیح دهند ریسک عبور از منطقه را نپذیرند و کشتیهای خود را روانه مسیرهای دیگر کنند. کمبود کشتیهای فعال در منطقه نیز خود عاملی برای افزایش هزینهها شده است.
اما شاید یکی از مهمترین پیامدهای غیرمستقیم بحران، افزایش گرایش کشورها به تولید داخلی قیر باشد. هندوستان، چین، ترکیه، اندونزی و حتی کشورهای آفریقایی در ماههای اخیر سرمایهگذاریهای جدیدی برای توسعه واحدهای تولید قیر اعلام کردهاند. این اقدام نشان میدهد که بیثباتی در خطوط کشتیرانی میتواند نهتنها بازارهای فعلی، بلکه الگوی بلندمدت تجارت جهانی را نیز دستخوش تغییر کند. اگر روند فعلی ادامه یابد، ممکن است جهان در چند سال آینده شاهد کاهش وابستگی به تولیدکنندگان سنتی خاورمیانه باشد، زیرا کشورها ترجیح میدهند ظرفیتهای داخلی خود را توسعه دهند تا در برابر شوکهای ژئوپلیتیکی مقاومتر شوند.
جنبه دیگری که کمتر مورد توجه قرار گرفته، تأثیر روانی بحران بر بازارهای کالایی است. بسیاری از خریداران حتی زمانی که مسیرهای جایگزین وجود دارد، صرفاً به دلیل افزایش نااطمینانی، خریدهای خود را عقب میاندازند تا ببینند آیا اوضاع به سمت ثبات میرود یا نه. این رفتار جمعی موجب کاهش معاملات لحظهای و افزایش قراردادهای بلندمدت شده است؛ روندی که بهطور طبیعی نوسان قیمت را کاهش نمیدهد، بلکه صرفاً آن را به دورههای زمانی دیرتر منتقل میکند.
از زاویه سیاسی نیز بحران دریای سرخ نشان داده که تا چه حد امنیت انرژی و تجارت جهانی به ثبات دولتهای منطقه وابسته است. تا پیش از این، بسیاری از تحلیلگران تصور میکردند که با وجود جنگهای داخلی در کشورهای خاورمیانه، مسیرهای اصلی انرژی بهطور نسبی امن باقی میمانند؛ اما حملات اخیر این تصور را مخدوش کرده است. اکنون شرکتهای کشتیرانی و حتی دولتها در حال بازنگری جدی در ارزیابیهای ریسک خود هستند. به عنوان مثال، برخی دولتها پیشنهاد دادهاند مسیرهای جدید لولهکشی یا خطوط زمینی ایجاد شود تا وابستگی به عبور از بابالمندب کاهش یابد. چنین پروژههایی بسیار پرهزینه و زمانبر است، اما بحران فعلی نشان داده که جهان ممکن است ناچار به سرمایهگذاریهای سنگین برای تضمین امنیت انرژی در بلندمدت شود.
در نهایت، آنچه بحران یمن و حملات دریای سرخ را از دیگر بحرانهای اخیر، بهویژه جنگ روسیه و اوکراین، متمایز میکند این است که اثرات آن مستقیمتر و سریعتر به زنجیره تأمین جهانی منتقل میشود. جنگ اوکراین بیشتر ساختار قیمت انرژی و جریان صادرات گاز را تغییر داد، اما بحران دریای سرخ تنگنایی فیزیکی در مسیرهای حمل ایجاد کرده؛ تنگنایی که حتی با وجود عرضه کافی کالا، میتواند قیمتها را بهطور مصنوعی بالا نگه دارد. برای محصولی مانند قیر که بیش از ۷۰ درصد هزینه آن مرتبط با حمل و لجستیک است، این بحران میتواند در کوتاهمدت و بلندمدت آثار عمیقی برجای بگذارد.
به نظر میرسد اگر تنشهای موجود کاهش نیابد، جهان با دورهای طولانی از نوسانات قیمت، تغییر مسیرهای تجاری، افزایش هزینههای بیمه، کاهش جریان سرمایهگذاری و دشوارتر شدن برنامهریزی برای صنایع وابسته به قیر و ساختوساز روبهرو خواهد بود. این بحران یکبار دیگر یادآوری کرد که در اقتصاد جهانیشده امروز، حتی یک نقطه کوچک در نقشه—مانند تنگه باریک بابالمندب—میتواند پیامدهایی در ابعاد قارهای ایجاد کند و از نفت گرفته تا قیر، از کشتیرانی گرفته تا زیرساخت، همه را تحت تأثیر قرار دهد.
