به گزارش دنیای نفت و قیر، کریدوری که از پالایشگاههای دبی تا پایانههای نفت سنگین تهران امتداد مییابد، بهتدریج به یکی از صحنههای پیچیدهٔ ژئوپلیتیک انرژی در قرن بیستویکم تبدیل شده است. آنچه زمانی صرفاً مبادلهٔ قیر و مشتقات آن بهنظر میرسید، اکنون شبکهای چندلایه از نوآوری فناورانه، چانهزنی زیستمحیطی و نفوذ منطقهای را در خود جای داده است. در جهانی که از یکسو با فشار کاهش کربن و از سوی دیگر با نیاز به بازسازی زیرساختها روبهروست، قیر بار دیگر هم به ضرورتی صنعتی و هم به ابزاری سیاسی تبدیل شده است.
در سالهای اخیر، اقتصادهای خاورمیانه و جنوب آسیا برای تثبیت استراتژیهای پسانرژیفسیلی خود، سرمایهگذاری در زیرساخت را تسریع کردهاند. پالایشگاههای صادراتمحور خلیج فارس ــ بهویژه در امارات ــ تولید قیرهای پیشرفتهتر برای جادههای هوشمند و روسازی مقاوم به دما را در اولویت قرار دادهاند. در سوی دیگر خلیج فارس، برنامهریزان انرژی ایران تلاش کردهاند تولید داخلی قیر را نهتنها منبع درآمد بلکه ابزاری دیپلماتیک ببینند؛ پلی برای اتصال شرکای آسیایی، آفریقایی و اوراسیایی از طریق استانداردهای مشترک ساختوساز و همکاریهای فنی.
این روند حامل معنایی سیاسی است: کشورهایی که فناوری قیر، ازجمله قیرهای پلیمری، روشهای اختلاط در دماهای پایین و سامانههای لجستیکی دیجیتال را بهخوبی درک کنند، نوعی «قدرت نرم» بهدست میآورند که فراتر از راه و فرودگاه است؛ قدرتی برای تأثیرگذاری بر مسیرهای تجاری، تعیین مشخصات فنی و شکلدهی آرام به زیرساختهای ارتباطی منطقه. از این منظر، «محور دبی–تهران» بیش از آنکه مسیر فیزیکی باشد، پلی مفهومی میان نوآوری و حاکمیت است.
دیپلماسی زیستمحیطی نیز به این معادله پیچیدگی افزوده است. در حالی که نشستهای جهانی بر گذار به انرژیهای تجدیدپذیر تأکید دارند، واقعیت این است که بیشتر کشورهای درحالتوسعه هنوز برای شهرسازی مقاوم به تغییرات اقلیمی به قیر وابستهاند. از این رو، مراکز تحقیقاتی در ایران و امارات در حال آزمایش مسیرهای ترکیبی هستند: استفاده از پلاستیک بازیافتی، بقایای زیستتوده و بایندرهای گوگردی برای کاهش انتشار در طول عمر پروژهها بدون افت کیفیت. در نتیجه، زبان سیاسی پایداری با زبان فنی شیمی صنعتی درهم آمیخته است.
یکی دیگر از ابعاد راهبردی، لجستیک و حکمرانی دیجیتال است. با پیچیدهتر شدن تحریمها، مقررات حملونقل و محدودیتهای بندری اقلیمی، توانایی رهگیری و گواهی اثر کربنی هر محموله قیر به یک مزیت رقابتی بدل شده است. پلتفرمهای نوین مبتنی بر بلاکچین و نقشهبرداری ویسکوزیته با هوش مصنوعی اکنون به تأمینکنندگان اجازه میدهد یکنواختی و شفافیت را تضمین کنند. برای صادرکنندگان منطقهای، این شفافیت هم سپر است و هم شمشیر: سپری در برابر اتهام بیتوجهی زیستمحیطی و شمشیری برای جلب اعتماد پیمانکاران بینالمللی.
از منظر ژئوپلیتیکی، زنجیره قیر بازتابی از رقابت گستردهتر برای نفوذ در دوران گذار انرژی است. تمرکز امارات بر نوآوری، با هدف حفظ نقش خود بهعنوان مرکز لجستیک و فناوری پس از اوج تقاضای نفت، همراستا است. در مقابل، تأکید ایران بر ظرفیت پالایشی بومی و همکاری جنوب-جنوب استراتژی متفاوتی را دنبال میکند: اتکا به خود و همبستگی منطقهای در برابر فشارهای بیرونی. در این میان، گفتوگویی خاموش جریان دارد: چه کسی جادههای نسل بعدی کلانشهرهای آسیا را تأمین خواهد کرد و تحت کدام استانداردها؟
تحلیلگران اقتصادی این روند را رقابتی ظریف اما عمیق میدانند. قیر شاید به اندازه نفت خام یا گاز طبیعی درخشان نباشد، اما نقش آن در تعیین هزینه ساخت، زمانبندی پروژهها و پیوندهای تجاری، به آن وزنی راهبردی میدهد. کنترل بر کیفیت پالایش، فناوری افزودنیها و شبکههای گواهی صادرات مستقیماً به نفوذ در الگوهای توسعه منطقهای ترجمه میشود؛ به همین دلیل سیاستگذاران بیشازپیش زنجیره تأمین قیر را بهعنوان اهرمی برای امنیت ملی و دیپلماسی میبینند.
در سطحی فرهنگیتر، روایت «دبی–تهران» نشان میدهد چگونه پرسشهای فناورانه و زیستمحیطی از ایدئولوژی و هویت جدا نیستند. بحث پیرامون آسفالت پایدار، اغلب با مفاهیم استقلال، مدرنیت و خودکفایی گره خورده است. برای تولیدکنندگان و مصرفکنندگان، بهکارگیری فناوریهای پاکتر و هوشمندتر نه فقط تصمیمی فنی، بلکه بیانی از تعلق به آیندهای فناورانه و مستقل است.
در افق آینده، چند نیروی همگرا مسیر صنعت را تعیین خواهند کرد: نخست، ترکیب مواد نفتی سنتی با ورودیهای تجدیدپذیر یا بازیافتی تحت فشار مقرراتی ادامه خواهد یافت. دوم، رهگیری دیجیتال صادرات بهزودی از انتخابی اختیاری به الزام تبدیل میشود. سوم، همپوشانی سیاست خارجی و دیپلماسی زیرساختی، راهها و بنادر را به امتداد منافع ملی بدل خواهد کرد. در چنین نظمی نو، قیر دیگر «پسماند نفتی» نیست؛ بلکه زبان تازهای برای ارتباط سیاسی است.
در نهایت، مسیر دبی تا تهران نمادی از تغییر جهت در حکمرانی جهانی انرژی است: درکی تازه از اینکه مواد ظاهراً حاشیهای اکنون شالودهٔ معماری نوسازی جهان را تعریف میکنند. قیر در این میان، هم یادگار عصر نفت و هم پلی به جهانی سازگارتر و بههمپیوستهتر است.
